این ماجرای هر شب به روز کردن وبلاگ تبدیل شده به یه جور دو استقامت.
امروز توی خبرا خوندم نوه امام، خانوم نعیمه اشراقی گفته از اول نباید حجاب رو اجباری میکردیم!!خواستیم جلوی برخی آسیب ها رو بگیریم آسیب بیشتری خوردیم.....
نمیدونم خانم اشراقی متوجه نیستند یا نیمتوانند آنچیزی رو که متوجه هستند بیان کنند. اجبار حجاب هیچوقت مربوط به جلوگیری از آسیب نبوده و حتی ربطی به دین هم نداشته و نداره. درقران در مورد اجباری نبودن دین آیه صریح داریم و حتی در مورد اینکه حجاب فقط به زنان مومن برای متمایز شدن توصیه شده نیز آیه داریم و همین لفظ تمایز خود گواه بر انتخاب و وجود بی حجاب در حکومت اسلامی پیامبر است! البته وارد بحث دینی آن نمیشم فقط به این بسنده کنم که حتی اگر در مورد مسلمانها هم اجباری باشد در مورد ادیان دیگه نیست، در حالیکه ما اونو در مورد سایر ادیان هم اجبار کردیم...
پدیده حجاب اجباری نه به دینمداری حکومتمردان، بلکه به خودکامگی مردانه انها برمیگرده که برای داشتن احساس نیرومندی و سرکردگی (بنا به تفکر سنتی خودشون) زن رو موجودی در دست و قبل کنترل خواسته اند . و زن کنترل شده نشانه مردان حاکم در خانه و در حکومت است . اما زمان که گذشت و بر تعداد زنهای آزاده و آزادی خواه که خود را ملتزم به اصول اسلامی محدود کننده نمیدیدند افزوده شد و مردهای خانه ها نیز در این تغییر عقیده همراه یا مجاب شدند، دلیل حکومت هم برای سرکوب زن تغییر کرد.
با گذشت زمان زن تبدیل به نماد تغییر عقیده در جامعه ما شد زیرا در جامعه ما، اگر مرد ملحد باشد یا مسلمان عقیده اش در ظاهرش چندان ظهوری نخواهد داشت . اما تغییر در عقاید مذهبی زن مسلمان جامعه ما، منجر به چنان تغییری در ظاهرش میشود که هر انسان بیسوادی با یک نگاه به مردم در شهر میتواند بفهمد تا چه حد احکام اسلامی و الزام آن از حیث اجرای آن ها توسط شهروندان تنزل اعتبار یافته!
درست است که زنها نیم جامعه اند اما اگر زنان میتوانند چنین در جامعه ظاهر شوند نشانه مردان همعقیده یا مجاب این نوع تغییر است و این نشانه گذار مردان علاوه بر زنان، از سنت و غیرت مذهبی به نوعی دموکراسی در اندیشه است.
و این برای حکومتی که اسلام و اجرای دقیق احکام آن تنها دلیل مشروع و معتبری است که بواسطه آن حکومت فارغ از چرخه رای مردم (یعنی دموکرات ترین روش) حیات میگیرد، بزرگترین زنگ خطر به شمار می آید! چه اگر مردم با رسیدن به این اندیشه دموکرات و آزادی خواه ملزم به رعایت شئونات و احکام مصرحه اسلامی در زندگی روزمره خود نباشند چه الزامی برای پذیرش حاکمی اسلامی فارغ از تایید مستقیم خود خواهند داشت؟ دیگر آنکه حکم اسلامی "تعیین ولی فقیه توسط شورای منصوب خود آن فقیه "از حیث لازم الجرا بودن توسط مردم ، به مرور بی اعتبار خواهد شد.بهمین دلیل حکومت زنان بی حجاب را بر نمی تابد.
دومین دلیل حکومت مردان ما در اجبار حجاب و یا برخورد به ظاهر اسلامی با سایر موارد مثل روزه خواری در ملا عام، نوعی نمایش قدرت و ایجاد حس ترس و اطاعت در مردم است، زیرا مردمی که دائما مجبور به اطاعت شوند این حس در آنها تبدیل به خوی و عادت خواهد شد و این مطلوب نظر یک حکومت دیکتاتور است.
بنابراین بسی ساده انگارانه خواهد بود اگر ما باور کنیم منظور حکومت در اجبار حجاب، اجرای احکام الهی و جلوگیری ازآاسیب های اجتماعی آن است. تنها چیزی که مطرح نیست اسلام است و مهمترین چیزی که مطرح است ادامه حیات خودکامگان....
هدفم از نوشتن این مطلب فقط به روز کردنه وبلاگمه تا این موتورای جستجو منو زنده حساب کنند. الانم یک نصفه شبه و من حوصله شوخی حرف زدن ندارم و میخوام بخوابم. فقط گفتم بیام اینجا یه اعلام حضور کنم برم. یه چیزی تو مایه های کارت زدن برای این موتورا!!!!!
البته امروز جلسه دوم رانندگیم بود و من عین شوماخر توی این جاده ها میرفتم خیلی حال داد. واقعا رانندگی تو ذاتمه کی میگه خانوما رانندگیشون بده؟ گرچه مربیم که خودش خانوم بود اینو گفت!!!!!!!!!!! اینجاست که میگن از ماست که بر ماست.................
ای بابا چه دردسری داره این وبلاگ نویسی. ولله من اگه میخواستم لباس کهنمو بفروشم بیشتر ازینا مشتری داشتم. برای تور کردن 4 تا بازدید کننده باید اینقدر این در و اون در بزنی و گردنتو پیش این و اون کج کنی که هیچ گدایی اینجور مایه نمیذاره برای کاسبیش.
الان هم که خواستم توی این موتورهای دیزلی جستجوگر ثبت بشم تا شاید آدمای فرهیخته بیشتری برای بازدید از وبلاگم پیدا کنم، میگه باید هر روز وبلاگتو به روز کنی تا توسط این موتورها جزء وبلاگهای زنده شناسایی بشی!!!!!! این دیگه نوبره! مردم 20 سال توی کما جم نمیخورن جزو موجودات زنده به حساب میان این موتورهای خراب شده بی گوشت و استخون هر روز وبلاگ من آدمیزاد رو چک میکنن ببینن زنده هستم یا نه و علامتش هم نوشتن یه سری اراجیف هر روزه است! خیلی توهین آمیزه! خب معلومه کمیت رو بخوایم ببریم بالا کیفیت میاد پایین و حتی حرفای من که مث درو گوهره هم میشه اراجیف!!!!
خلاصه که تا دو هفته باید یه سری مطلب همینجوری رو از من تحمل کنید. البته گاهی وقتا که بدون فکر مینویسم نویسندگیم بهتر هم میشه!! شاید اونجوری اضطرابم برای جذب مشتری کمتره!
دیگه اینکه خواهش میکنم اگه به وبلاگم سر زدید نظر هم بدید تا من بفهمم این آمار بازدید کننده فقط خودم نیستم، یه عده دیگه هم هستند که یه وقتایی تصادفی گذارشون به وب من خورده و من توی این جزیره تنها نیستم.
دوستون دارم اما اگه نظر بدید بیشتر دوستون دارم
بهتره به جای اینکه برای نوشته هام دنبال مشتری باشم و سعی کنم یه جوری حرف بزنم که ؛ از تحصیلکرده گرفته تا آدم های متوسط و حتی پایین، همه خوششون بیاد، سعی کنم یکم خودم باشم و بیشتر به این فکر کنم که مطالبم از نظر خودم و اونایی که واقعا نظرشون برام مهمه ارزشمند باشه. اگر کار ارزشمندی انجام بدیم حتما در نهایت جایگاه خوبی هم براش پیدا میشه. البته امیدوارم مثل کار برخی هنرمندا بعد از مرگم نباشه!!!!!!
میخوام یه چالش که شاید متداوله و همه یه جورایی باهاش برخورد کردن رو اینجا بذارم، برام مهمه بدونم بقیه چه جوابایی برای این مسئله پیدا کردن!:
چالش2: به زودی ماه رمضون میاد و خیلیا روزه میگیرن. بعد از 33 سال که بمعنای تغییر شگرف توی سبک زندگی و نیازهای اجتماعی،اقتصادی و انسانی هست، ماه رمضون به سخت ترین دوران خودش برگشته.16 ساعت هیچ نخوردن که به استثنای جند ساعت اول ، دائما در تب و تاب و انتظار رسیدن افطار و خوردن و خصوصا آشامیدن به سر بردن و بعد از افطارهم عملا پرداختن به خوردن و آشامیدن! گوئی که رمضان به جای اینکه انسان را از خوردن و آشامیدن دور کنه اونو به انجام و فکر کردن در این باب بیشتر سوق میده و تمام دغدغه روزه دار خوردن و یا تهیه خوردنی برای این فاصله کم میشه خصوصا اینکه توانایی روزه دار برای انجام کارهای متداول روزمره بسیار پایین میاد و عملا کار کردن که در اسلام خیلی تشویق و توصیه شده شدیدا تحت تاثیر منفی قرار میگیره.
سوال من اینه شما فکر میکنید دلیل خداوند برای تعیین چنین تکلیفی دقیقا چیه؟ و آیا این دلایل در مقیاس کلان عملی شدند؟
ومهمترین سوال : صادقانه بگید آیا به نظر شما اگر خداوند روزه داری رو نمیگذاشت و یا از سختی اون کم میکرد آیا تفاوت خیلی فاحشی در انسانیت و وقایع انسانی جامعه ما با حالت فعلی پیش میومد؟
مثلا یکی از دلایل ذکر شده درک رنج گرسنگان است!!سوال: آیا به لحاظ آماری جوامع مسلمان نسبت به سایر جوامع گرسنگان کمتر یا خیرین بیشتری دارند؟
و دلایل دیگه که شما باید بگید. واقعا دلم میخواد اگه کسی نتیجه عینی و عملی ای از روزه داری خصوصا توی این فصول گرفته اینجا بیان کنه.
لطفا از هرگونه توهین، تحقیر و یا تخریب در حق هر کس و یا عقیده ای بپرهیزید.من مشتاقانه منتظر شنیدن نظرات شما هستم
راستشو بگم با اینکه احساس میکنم منحصر به فردم ولی نمیدونم چرا اولش میخواستم توی وبلاگم از غصه هام بگم یا دردو دل کنم یا از پریشانیهای فکرم بگم !!فکر میکردم اگه اینچیزا رو بنویسم همه جذبش میشن و با دردهام همراهی میکنن و حتی چیز یاد میگیرن ولی به خودم گفتم بهتره یه سری بزنم ببینم وبلاگهای بقیه در باب چیه؟! با کمال شرمندگی باید بگم با وجود همه اعتقادم به منحصر به فرد بودنم ، اکثریت همون کاری رو کرده بودن که من میخواستم بکنم و در ابن لحظه یکم بهم بر خورد تازه فهمیدم بدجور منحصر به فرد نیستم!!! نمیدونی چقدر وبلاگ دیدم با این عناوین: یادداشت های من، خاطرات من، دردهای من،کوفتهای من، چرندهای ذهن من و قس علی هذا................
مطالب همشون با اون آهنگهای جانسوز انقدر غم انگیز بودند که اشکم رو درآوردن.بدترین قسمتش اینه که نوشته هاشون بنظرم خیلی خوب بودن و من نمیتونستم رو دستشون بلند شم و این یعنی منحصر بفرد نبودن که ازش بیزارم!!!!
با خودم گفتم واقعا لازمه منم دردهام رو به اینهمه درد با این وضعیت جامعه و حکومت اضافه کنم؟ من بعنوان اهممم اهممم یک جامعه شناس (البته تازه توی کنکور ارشد قبول شدم و قبلش هم یه رشته دیگه بودم) باید از درد جامعه کم کنم یا زیاد؟
برای همین سعی کردم به روی خودم نیارم که مث همه بودم و بازم بخودم تلقین کردم که؛ نه رها جون تو هنوز منحصر بفردی خب بیا و وبلاگتو راجع به یه چیز دیگه بنویس.و از چالش نوشتم .....
اما با ز دیدم این کرم درونم نمیذاره که از زندگیم که هنوزم احساس میکنم منحصر بفرده ننویسم. احساس میکنم گفتن برخی نکات میتونه اموزنده باشه و میتونه اون حس خودخواهی منو ارضا کنه!!
برای همین تصمیم دارم دردهام ر و زندگیم رو جوری بنویسم که به جای گریه، لبخند رو روی لبای قشنگتون بیاره. میخوام همه مطالبم هدفمند نوشته شده باشه البته نه مثل یارانه ها به هدف پر کردن جیب برخی و خالی کردن جیب یه عده دیگه! هدف من حل کردن چالشها و مشکلاته و ارتقای روحیه. من علاقه زیادی به مردمم دارم برای همین رفتم سراغ جامعه شناسی و همه آرزوم اینه بتونم توی این رشته موفق باشم و به جامعه ام برای دستیابی به نیکبختیها کمک کنم.
همینجا از همه میخوام یه آمین از ته دل بگن
آمین