چالش چالش چالش.......
اولش که این لاگ رو ایجاد کردم همه چیز برام واضح بود اینکه چیکار میخوام بکنم و چالش چیه و استفاده از این لغت چه مواقعی کاربرد داره! ولی الان هر چه بیشتر این کلمه رو تکرار میکنم کمتر برام معنی داره!!!!!!!!!!!!
چالش یه جورایی باید از چالیدن بیاد، به معنای حفر کردن. چالش شاید یه چاله است که ما یهو سر راهمون میبینیم ،یه جوری که باعث میشه توقف کنیم و احتمالا هم اولش با دهن باز به اون چاله بی معنی و بیجای وسط راهمون نگاه کنیم و بگیم: آخه اینجا هم جا بود تو رو کندن؟؟؟!!!
شاید هم چالش اینجوریه که یه روزی ما داریم توی راهمون میریم اما بیخبر ازینکه سرراهمون یه چاله بیمعنی کنده شده و از اونجائیکه ما همیشه مطمئن و معتقد به سلامت مسیرمونیم برای همین لزومی به دائما نگاه کردنش نمیبینیم،به همین دلیل در لحظه رسیدن به چاله احتمالا داریم آسمونو یا درختا رو نگاه میکنیم ....که یهو میفتیم توی این چاله اونوقته که سرمون رو بالا میگیریم میبینیم که به چالش کشیده شدیم!!!
به نظر خودم که گزینه دوم درست تره اما تعبیر کردن معنای چالش خودش میتونه یه چالش برای ما باشه که بهش فکر کنیم و معنای درست و دقیقشو پیدا کنیم و شاید بفهمیم تا الان چقدر در مورد معنا و زمان استفاده از این لغت اشتباه میکردیم!
با همه این تفاصیل دوست دارم هر هفته موضوعی رو برای به چالش کشیدن هر آنچه میتواند به چالش بکشد مطرح کنم تا همه در حل و تشریح موضوع تلاش کنیم و مطمئنم اینکار برای ما درسهای بسیار بزرگی خواهد داشت، و البته بی شک خوشحال میشم شما هم موضوعاتی رو برای هفته های بعد برای به چالش کشیدن پیشنهاد کنید. این موضوعات میتونن زایییده ذهن باشن یا یک پیش آمد واقعی در زندگیمون، مهم قدرت اون موضوع در به چالش کشیدن ماست.
به امید هفته های پر بار و چالش انگیز.................
رها
نظرات شما عزیزان:
می دونم وبلاگ پرخواننده ای می شه.
.gif)