چالش شماره 1 رو قرار بود در مورد غیبت کردن و تعاریف و مصادیقش بنویسم اما هر چه جلوتر رفتم دیدم ای بابا نوشتن در مورد چالشهای تعریفی و کاربردی یه غیبت ساده داره به یه مثنوی 70 من تبدیل میشه !!! درحالیکه وقتی درحال غیبت کردنم به نظرم این فعالیت مفرح انقدر پیچیده به نظر نمیاد! ولی باور کنید بعد از بررسی هایی که من کردم وقتی غیبت میکنیم در حقیقت داریم یه فرایندپیچیده رو انجام میدیم که فقط یه مهندس غیبت شناسی میتونه بفهمه غیبت کردیم یا تحلیل یا حرف معمولی و.....و از اونجایی که مطلب غیبت شناسیم داشت به یه کتاب تبدیل میشد و من در خوانندگان عزیزم هنوز چنینی اشتیاقی ندیدم و نمیبینم که بیشتر از 10 خط خوندن رو تحمل کنند (البته شاید، شاید ها!! به خاطر اینکه من هنوز خواننده ای ندارم) و چالش شماره یک هم مثل ویترین برای مغازه چالش فروشیم خواهد بود، به این نتیجه رسیدم که باید یه چالش خوشگلتر و تر و تمیزتر که سهل الوصول تر هم باشه تو ویترینم بذارم و وقتی که تونستم تعداد زیادی از دوستان عزیزم رو بواسطه این همه "تر" تو مغازه بکشونم اونوقت میتونم جنسهای بنجلم رو هم قالب دوستان کنم.
برای همین چالش شماره یک میشه اینی که این زیره:
چالش 1: توی زندگی شما دوستای عزیزم چه چیزی تا بحال یه مسئله پیچیده و احتمالا لاینحل بوده؟
تا حالا توی موقعیتی گیر کردید که نتونید براش جوابی پیدا کنید؟ یا اگه جوابی بوده اون جواب برای شما قانع کننده نبوده! بنویسید، از سوالهای ذهنتون تا خاطرات پرسش انگیز.
شاید اینجا در مورد چالش شما بحث شد و اونوقت به جوابی در خور رسیدیم.
شاید اینجوری بتونیم چالش های جالب تر و متداولتری پیدا کنیم.
و شاید در نوع مطرح کردن چالش با روشهای متمایزی آشنا شدیم.
یا شاید چالش من چالش شما بود و به این طریق با همدردی آشنا شدیم
و در نهایت شاید در حل چالش ها توامندتر شدیم
از دیدن تک تک نظرات بینهایت خوشحال خواهم شد در صورت استقبال زیاد شما عزیزان هر ماه به قید قرعه یک بوسه از راه دور به برنده هدیه میشود.
به امید دیدار شما پای صندوقهای رای........
رها
نظرات شما عزیزان:


الان به سوالت جواب نميدم چون درگيري شديدي باهاش نداشتم اما شايد كمي بيشتر دقت كنم چيزايي باشه كه من جوابي براش ندارم.