چالش
نگارش در تاريخ سه شنبه 10 مرداد 1391برچسب:راهکارها,ترشیدگی,دختر,مادر,رفع ترشیدگی,آسیب شناسی, توسط رها رهجو

 دوستان اظهار نظر فرمودن که مطلب قبلی رو شتابزده و با کمی خشم و عقده یا یه چیزی تو این مایه ها نوشتم!! والله انکار نمیکنم با خشم نوشتم چون نا سلامتی راجع به دخترای ترشیده که پرخاشگر هم هستند نوشتم ضمن اینکه گفتم خودم هم از اون دسته  دخترای ....هستم پس به این خاطر خواستم شما هم همون حال و هوای ترشیدگی رو از نوشتارم بگیرید. تا مثل این سینماهای شصت بعدی بتونید خودتون رو کاملا در صحنه ترشیدگی و حتی به جای اون دختر ترشیده بیچاره احساس کنید. فرقی هم نمیکنه مرد باشی یا زن مهم اینه ببینی ترشیدگی چه حسی داره! اما ایراد دوم در مورد شتابزدگی، متاسفانه من  اینو هم قبول دارم ،ولی به جان شما که میخوام دنیاش نباشه(این اصطلاح چه معنی ای داره؟) همش به خاطر شما خواننده های نازنینه! چونکه میخوام قبل اینکه آخر داستانو متوجه بشید حوصلتون سر نره و یهو نذارید برید . برای همین عجله دارم زود به آخر ماجرا برسم. البته این توجیهی بود برای پوشوندن این ضعف که توانایی جذب مخاطب رو تا انتهای مطلب ندارم. چه ناراحت کننده

در مورد دلایل قبل که نوشتم و بعدا خوندم و دیدم عجب آشفته بازاریه یه دلیل رو یادم رفت ذکر کنم که حالا ذکر میکنم و اون هم خود ارتباط با جنس مخالفه اجازه بدید با شماره و مرتب بگمش:

1-    س.ک.س و رابطه با جنس مخالف اگر از روی علاقه و با روابط نرمال باشه ،_ منظورم اینه مث بعضی زن و شوهرها همش جنگ و خونریزی نباشه یه قسمتای نسبتا زیادیش عشق و مث آدم حرف زدن و از این جور چیزمیزا باشه،_ بسیار آرامش بخش و لازمه حیات هر انسانی با هر جنسیتی هست و بر خلاف نظر بعضی پدربزرگ ها و برخی علمای دین و کلا برخی دیگه اصلا یک آپشن اضافه برای سیستم زندگی نیست. مثل این میمونه (البته اگه درسای آموزش رانندگیم رو خوب یاد گرفته باشم) ماشین ترموستات نداشته باشه!! آخه شنیدم هستند راننده هایی هستند که ترموستات ماشینو برمیدارن چون فکر میکنن زیاد بدرد نمیخوره و فقط باعث کند شدن حرکتشون میشه اما غافل ازینکه این نبود ترموستات به مرور باعث استهلاک و افسردگی و پرخاشگری ماشین میشه، البته زن رو یه جورایی شبیه ماشین آرزو میکنن: وسیله ای برای سواری دادن به مردهای زندگی با کمترین سوخت و بیشترین کارایی، وسیله ای که صرفا جهت خوشگذرانی برخی آقایون تهیه گردیده!!!

برگردیم به موضوع انسانی، نبود س.ک.س و روابط عاطفی به مرور باعث استهلاک و فرسودگی میشه و به مرور این یکی هم تبدیل به یه دلیل دیگه برای ترش خلقی(وای دلم ریش شد از اینهمه ترشی که توی مطلبم استفاده کردم احساس میکنم الای بوی تمبر هندی میدم)در دختران عزیز ما میشه.

خب عزیزان تا الان مطلب فارغ از خشم و شتابزدگی بود؟ میبینید چقدر نقد خوبه؟ البته مهم اینه که من هم انسان بسیار نقد پذیر و متشخصی هستم.

در نهایت این مطلب ترش باید بگم چند تا راهکار برای خانواده ها و چندتا هم برای دخترای مبتلا به ترش شدگی ارائه میدم:

 واسه خونواده که باید بگم تقریبا برن مطلب قبلی رو بخونن و اون عوامل رو از بین ببرن. ضمن اینکه چون احساس میکنم هیچ مادری نمیاد وبلاگ منو بخونه با اجازه زیاد برای این دسته انرژی نمیذارم. اما دخترها:

خانمهایی که با من درد مشترک دارید یا فکر میکنید ممکنه در آینده به این درد مبتلا بشید باید بگم من اگه راهکار داشتم که الان این نبود وضعیتم که مجبور باشم صبح تا شب بشینم پای نت و چت و...بعدشم برم پای آینه و موهامو دونه دونه بکنم و یه چین با عمق چند سانت وسط ابروهام بکارم! خدا روزیتونو جای دیگه بده،اگه راهکاری یافتید منو هم بیخبر نذارید بخدا دعاتون میکنم...

خب همه مطالب بالا ترکیب خوشمزه ای از حقیقت و دروغ طنز آلود بود. راهکار به ذهنم میرسه اما اول دلم میخواد ببینم طرفداران بیشمار این وبلاگ نظرشون چیه. شوخی یا جدی دلم میخواد بدونم آقایون یا خانوما و حتی مادرا چه پیشنهادی برای ما دخترهای رد شده از بخت یا خوابیده روی بخت دارند؟ واقعا یه دختر بیکار یا کارمند، زیبا یا زشت، چه جور زندگی کنه که هم خونواده و هم خودش و هم خدا ازش راضی باشن؟ چطور  یه دختر میتونه احساس استقلال طلبی و هویت خودش رو ارضا کنه؟

من بیصبرانه منتظر شنیدنم فقط داد نزنید آروم هم بگید میشنوم .....

 

 

 

اینبار میخوام از یه موضوع ناخوشایند حرف بزنم. تا حالا فکر کردید چرا به دختری که از سن ازدواجش میگذشته میگفتن ترشیده، اما  برای پسر ها چنین لفظی نیست؟ نهایتا بگن میگن پیر پسر!
من به معنای این کلمه . به زندگی سنتی و مدرن و وضعیت دخترها خیلی دقت کردم. البته نمیگم تحقیق گسترده روش انجام دادم ولی با فکر به نتیجه ای رسیدم که اونو بیان میکنم.
شاید همه ما فکر کنیم ترشیده از اونجهت گفته میشه که یه میوه وقتی میرسه و چیده نمیشه یواش یواش فاسد میشه یا به قولی میترشه!و چون  غالبا دخترها رو بامیوه قیاس میکنن وقتی از سن چیدنشون میگذره بهشون میگن ترشیده.من به این نتیجه رسیدم اصولا واژه ترشیدگی رو از نسبتش با فساد در میوه یا لبنیات نگرفتند. واژه ترشیدگی احتمالا نسبت مستقیم با خلق و خوی دخترها در سنین بالا که دیگه امیدی به ازدواج ندارند، داره  یا در اصل بگم داشته.
دختر از حیث زن بودن، موقعیت و جایگاهش با توجه به سنش چهارچوب تعریفی خاصی داشته:
 یک موجود نجیب و سربه زیر و گوش به فرمان در دوران کودکی و کمی نوجوانی بعد از اون یک همسر سربه زیر و گوش به فرمان و نجیب اما مدبر وکدبانو در دوران پس از ازدواج!
 کسی که خودش و همه دنیاش باید وقف خونه، همسر، فرزند واحتمالا والدین پیر همسر یا خودش و در نهایت عبادت میبود. این تعریف یه زن نجیب و ایده آل بود. در دوران قبل از ازدواج به دلیل صغر سنی و ضعف فیزیکی ،نظارت همه جانبه و شدی از سوی والدین و برادران و درگیر ی کامل در همین ایده الها کمتر دختری از این چهارچوب خارج میشد اما بعد از ازدواج به دلیل افزایش سن و رشد توانمندیهای کلامی و بدنی و همچنین داشتن مسئولیت با نظارت  مستقیم بسیارکمتر نسبت به گذشته و تقلیل این نظارت مستقیم به همسر،  زن ناخواسته از آزادیهای بیشتری برخوردار میشد ضمن اینکه فشارهای وارده ناشی از محدودیتهای گذشته و حاضر  رو با اعمال همین محدودیت ها بر فرزندان خودش ، همچنین بابدست گرفتن اختیار فرزندان ، به نوعی جبران میکرد. به همین دلیل این گشودگی پس از ازدواج و این حد از آزادی،  خصوصا مختار بودن در تعیین حداقل جرئیات زندگی منجر به انبساط خلق در زنان نسبت به دوران تجرد در همان سنین  میشد . اما اگر این قاعده معمول ازدواج دختر در سنین خاص بنا به هر دلیلی که قاعدتا شامل نازیبایی، معلولیت، یا مطرود بودن خونواده و... است، شکسته میشد و دختر بنا به این دلایل یا دلایل دیگرکه همگی قاعدتا ناخوشایند هستند، امید به ازدواج را از دست میداد ناچار به تحمل شرایطی میشد که این شرایط منجر به ترش خویی یا تند خویی و عبوس شدن دختر برای باقی عمر وی میشد.
ادامه این بحث درشبهای آتی.....
 
رها

این ماجرای هر شب به روز کردن وبلاگ تبدیل شده به یه جور دو استقامت.

امروز توی خبرا خوندم نوه امام، خانوم نعیمه اشراقی گفته از اول نباید حجاب رو اجباری میکردیم!!خواستیم جلوی برخی آسیب ها رو بگیریم آسیب بیشتری خوردیم.....

نمیدونم خانم اشراقی متوجه نیستند یا نیمتوانند آنچیزی رو که متوجه هستند بیان کنند. اجبار حجاب هیچوقت مربوط به جلوگیری از آسیب نبوده و حتی ربطی به دین هم نداشته و نداره. درقران در مورد اجباری نبودن دین آیه صریح داریم و حتی در مورد اینکه حجاب فقط به زنان مومن برای متمایز شدن توصیه شده نیز آیه داریم و همین لفظ تمایز خود گواه بر انتخاب و وجود بی حجاب در حکومت اسلامی پیامبر است! البته وارد بحث دینی آن نمیشم فقط به این بسنده کنم که حتی اگر در مورد مسلمانها هم اجباری باشد در مورد ادیان دیگه نیست، در حالیکه ما اونو در مورد سایر ادیان هم اجبار کردیم...

پدیده حجاب اجباری نه به دینمداری حکومتمردان، بلکه به خودکامگی مردانه انها برمیگرده که برای داشتن احساس نیرومندی و سرکردگی (بنا به تفکر سنتی خودشون) زن رو موجودی در دست و قبل کنترل خواسته اند . و زن کنترل شده نشانه مردان حاکم در خانه و در حکومت است . اما زمان که گذشت و بر تعداد زنهای آزاده و آزادی خواه که  خود را ملتزم به اصول اسلامی محدود کننده نمیدیدند افزوده شد و مردهای خانه ها نیز در این تغییر عقیده همراه یا مجاب شدند، دلیل حکومت هم برای سرکوب زن تغییر کرد.

با گذشت زمان زن تبدیل به نماد تغییر عقیده در جامعه ما شد زیرا در جامعه ما، اگر مرد ملحد باشد یا مسلمان عقیده اش در ظاهرش چندان ظهوری نخواهد داشت . اما تغییر در عقاید مذهبی زن مسلمان جامعه ما، منجر به چنان تغییری در ظاهرش میشود که هر انسان بیسوادی با یک نگاه به مردم در شهر میتواند بفهمد تا چه حد احکام اسلامی و الزام آن از حیث اجرای آن ها توسط شهروندان تنزل اعتبار یافته!

 درست است که زنها نیم جامعه اند اما اگر زنان میتوانند چنین در جامعه ظاهر شوند نشانه مردان همعقیده یا مجاب  این نوع تغییر است و این نشانه گذار مردان علاوه بر زنان، از سنت و غیرت مذهبی به نوعی دموکراسی در اندیشه  است.

و این برای حکومتی که اسلام و اجرای دقیق احکام آن تنها دلیل مشروع و معتبری است که بواسطه آن حکومت فارغ از چرخه رای مردم (یعنی دموکرات ترین روش) حیات میگیرد، بزرگترین زنگ خطر به شمار می آید! چه اگر مردم با رسیدن به این اندیشه دموکرات و آزادی خواه ملزم به رعایت شئونات و احکام مصرحه اسلامی در زندگی روزمره خود نباشند چه الزامی برای پذیرش حاکمی اسلامی فارغ از تایید مستقیم خود خواهند داشت؟ دیگر آنکه حکم اسلامی "تعیین ولی فقیه توسط شورای منصوب خود آن فقیه "از حیث لازم الجرا بودن توسط مردم ، به مرور بی اعتبار خواهد شد.بهمین دلیل حکومت زنان بی حجاب را بر نمی تابد.

دومین دلیل  حکومت مردان ما در اجبار حجاب و یا برخورد به ظاهر اسلامی با سایر موارد مثل روزه خواری در ملا عام،  نوعی نمایش قدرت و ایجاد حس ترس و اطاعت در مردم است، زیرا مردمی که دائما مجبور به اطاعت شوند این حس در آنها تبدیل به خوی و عادت خواهد شد و این مطلوب نظر یک حکومت دیکتاتور است.

بنابراین بسی ساده انگارانه خواهد بود اگر ما باور کنیم منظور حکومت در اجبار حجاب،  اجرای احکام الهی و جلوگیری ازآاسیب های اجتماعی آن است. تنها چیزی که مطرح نیست اسلام است و مهمترین چیزی که مطرح است ادامه حیات خودکامگان....

صفحه قبل 1 2 3 4 5 صفحه بعد